loading...

کلمه الله هی العلیا

وقتی عالم در کار بردگی است تو در کار معرفت باش که ذره اش در زیبایی و عظمت از دوعالم بالاتراست

بازدید : 355
جمعه 22 آبان 1399 زمان : 23:37


برای قهرمان حتّی مرگ هم بهانه‌ای برای زندگی است؛ آخرین تولّد. (ریلکه) ١

نپرسیدم علتِ مرگش چه بود. نه اینکه مرگش را باور ندارم. چون فکر می‌کنم مرگ علّت ندارد. آنگاه که از علّتِ مرگ کسی می‌پرسیم، بیشتر از آنکه مرگِ او را باور نداشته باشیم، خودِ مرگ، و در واقع، «مرگِ خود» را باور نداریم. باور نداریم که «همه می‌میرند» و «هر انسانی میرا است».

«همه» و «هر» واژه‌هایی هستند که از فرطِ روشنایی، تقریباً هیچگاه کسی در زبان مادریِ خود معنای آنها را نمی‌پرسد. و البته به خاطر همین سهولت و سادگیِ بسیارشان است که عملاً برای آنکه می‌خواهد معنای آنها را برای دیگران با واژگانی آشناتر و روشن‌تر توضیح دهد، کاری بسی دشوار بلکه ممتنع است.

چنانکه ایوان ایلیچِ تولستوی در حالِ احتضار و در بيماریِ دمِ مرگ درمی‌یابد که آدمی، تنها و تنها، در این موقعیتِ مرزی، در آستانهٔ مرگ و مواجههٔ تن به تن با آن، است که باور می‌کند که «همه همه است» و خودِ او هم «یکی از همه» است، و وقتی مکرّراً گفته می‌شود که «هر انسانی میرا است»، او یک «استثنا» نیست و این «هر» او را هم در برمی‌گیرد. مارسل دوشان، هنرمندِ اندیشمند، نبشتهٔ سنگِ گورش را چه خلّاقانه و متأمّلانه سفارش داده بود: «در هر صورت، همیشه، این دیگران اند که می‌میرند.»

اما، خودفریبی آدمی‌چه سان پیچیده و پوشیده است. مرگ ما را در نهان و نهادِ خویش در بردارد، اما ما جز آنگاه که مرگ به سراغمان بیاید و درِ خانه‌مان را بزند، پیوسته، آن را انکار می‌کنیم. و البته اگر چنین بختی را داشته باشیم، اساساً آن را «نیک» نمی‌دانیم و به هیچ‌روی آن را «خوش» نمی‌پنداریم، بلکه خوش می‌داریم که همه چیز به سانِ همیشه، «عادی»، یعنی «هیچ» باشد و مبادا که کوچکترین «عادتِ» زندگی روزمره‌مان خَرق یا تَرک شود.

مولانای جان، چه نیک دریافته بود که «اُستنِ این عالَم... غفلت است»، و به قولِ‌هایدگر، «آدم» (Dasman) مرگ‌فراموشانه می‌زید والا نمی‌تواند بزید. اما آن قلیلی که مرگ‌اندیشانه می‌زیند، و بدین معنا «آدم» نیستند، همان‌ها که‌هایدگر آنها را «دازاینِ اصیل» میخوانَد، دیگر مرگ برایشان پایان نیست، بلکه تولّدی دیگر است.

باری، مرگ علت ندارد؛ مرگ خودْ علّت است. به قولِ مونتنی: «نمی‌میری برای آنکه بیماری [یا آنکه پیری]؛ می‌میری زیرا که زنده‌ای.» اما مرگ غایت نیز هست؛ به هر دو معنای آن: پایان و هدف. باز به قولِ مونتنی: «تمامِ حکمتِ این جهان فقط به مرگ خدمت می‌کند». البته مرگ به مثابهٔ پایان یک «پیشامد» است، پیشامدی برای همه. اما مرگ به مثابهٔ هدف یک «دستاورد» است، دستاوردی برای آن که مرگ‌اندیشانه می‌زید، برای آن که توانایی مردن، و به بیانِ بهتر، هنرِ مردن، دارد.

تعبیری که من از «مرگ پایان کبوتر نیست» دارم این است که مرگ «تنها» پایانِ کبوتر نیست. به عبارتِ دقیق‌تر، مرگ پایانِ «مطلقِ» کبوتر نیست، بلکه آغازی دیگر و تولّدی دیگر برای او است. چرا که مرگ برای کبوتر، بر خلافِ «آدم» نه یک «ابزار» برای «زندگی دیگر»، بلکه یک «هدف»، یک «ابراز»، یک «امکان» برای «زیستن در اینجا و اکنون» است. چیزی که ابزار باشد، چون به هدفش برسد پایان می‌یابد، اما چیزی که هدفِ در خود باشد، هیچ پایانی برایش پایانِ مطلق نیست، بلکه، همزمان، یک آغاز است. همانگونه که ریلکه می‌گوید: «برای قهرمان حتّی مرگ هم بهانه‌ای برای زندگی است؛ آخرین تولّد.»

بنابراین، هرگز، مرگِ برخی را که با سهراب می‌توانیم «کبوتر» بخوانیمشان، یا با ریلکه «قهرمان» بدانیمشان، باور ندارم. بگذارید با نیچه نیز از آنها به مثابهٔ «قهرمانان تاریخ» یاد کنیم. نیچه می‌گوید: «اندیشه‌هایی که جهان را رهبری می‌کنند، بر پاهای کبوتر راه می‌روند.» در این افقِ تفسیری، یعنی اندیشه‌هایی که معطوف به مرگ، یعنی «ذاتِ زندگی»، هستند، نه معطوف به «زندگیِ روزمره‌». باری، اگر تاکنون کارِ جهان به آخر نرسیده؛ بیش از آنکه رهاوردِ مدیریتِ اهل سیاست و صنعت باشد، رنجاوردِ «سالکانِ مرگ‌اندیش» است.

عکس از اقای ژداب (لیوای)
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی